یکشنبه, ۱۶ آذر , ۱۴۰۴
  • 10 آذر 1404

    اندر حکایت «مسافران و شهر غریب» ـ ۳

    مجله‌ی حکایت‌های «صبح من»: قصه‌ی «مسافران و شهر غریب» این بار کمال‌الدین را در اوج درماندگی به خرابه‌ای بی‌پناه می‌برد؛ جایی که همسر باردارش روی حصیری پاره نفس‌نفس می‌زند و او با دستان خالی، میان کوچه‌های خاموشِ شهری که نمی‌شناسد، برای یافتن اندکی روغن و عسل سرگردان است. در این میانه، حادثه‌ای ساده اما سنگین، […]

چیزی یافت نشد !