معمولا برای هر دختری باید هفت دست لباس نبریده، یک چادر، یک چاقچور، یک روبنده شیرازی، یک قلابه طلا، یک جفت کفش زردوزی بیاورند. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ماهوشخانم مونسالدوله، ندیمه انیسالدولهـ سوگلیِ حرم ناصرالدینشاه ـ از زنان متجدد و دنیادیده روزگار خود بود و زیر و بم آداب و رسوم زمانه را بهخوبی میشناخت. […]
معمولا برای هر دختری باید هفت دست لباس نبریده، یک چادر، یک چاقچور، یک روبنده شیرازی، یک قلابه طلا، یک جفت کفش زردوزی بیاورند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ماهوشخانم مونسالدوله، ندیمه انیسالدولهـ سوگلیِ حرم ناصرالدینشاه ـ از زنان متجدد و دنیادیده روزگار خود بود و زیر و بم آداب و رسوم زمانه را بهخوبی میشناخت. او به فرانسه سفر کرده و با زبان فرانسوی آشنایی داشت؛ همچنین در دوران حکومت محمدرضا پهلوی سفری نیز به سوئیس انجام داد.
این زن فرهیخته قاجاری، یادداشتهایی را که به گفته خودش در سراسر زندگی پیوسته مینوشت، در واپسین سالهای عمر و در دهه نود زندگیاش (دهه ۴۰ خورشیدی) تدوین کرد. این خاطرات در دهه ۱۳۸۰ خورشیدی به همت سیروس سعدوندیان و از سوی انتشارات زرّین منتشر شد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخش ششم خاطرات اوست:
حالا کمی از مراسم خواستگاری و عقدکنان و نامزدبازیهای قدیم برایتان بگویم که هم جالب است و هم عجیب.
معمولا وقتی پسر به پانزدهسالگی میرسید و خط سبز میافتاد پشت لبش، پدر و مادر آستین بالا میزدند و یک صیغه ترگل ورگل برایش دست و پا میکردند تا چند صباحی سرش به عروسکبازی گرم باشد و فیلش یاد هندوستان نکند. موقعی که آقازاده به هفده هجده سالگی میرسید، اولین زن عقدی را برایش تدارک میدیدند. در این تدارک، دلالهها نقش اول را داشتند که به آنها سفارش میشد هرجا دختر خانهدار نجیب و صاحبکمالی جستند، خانواده پسر را خبر کنند و مشتلوق بگیرند.
این دلالهها زنانی بودند که پارچههای جورواجور، لباسهای دوخته و جواهرات و لوازم آرایش را به اندرونی منازل میبردند و به زنان حرم میفروختند و چون به حرم، که حکم زندان زن صد سال پیش را داشت، راه داشتند، طبعا از همه جا باخبر میشدند. وقتی دلاله خبر میداد که یک دختر مثل پنجه آفتاب، صاحب جمال و کمال، در فلان خانه است، چند تا زن گیسسفید جاافتاده راه میافتادند و سرزده به خانه دختر میرفتند.
خواستگارها که وارد میشدند، اگر چند تا دختر دم بخت در خانه بود، اول از همه دختر بزرگتر پیش میآمد. چون رسم آن روزها بود که تا بزرگتر به خانه شوهر نرود، دخترهای کوچکتر را به خواستگار نشان نمیدادند.
خواستگارها با دقتِ تمام دختر را وارسی میکردند؛ مثلا چارقدش را برمیداشتند، سر و زلفش را دست میزدند که مبادا کلاهگیس و یا گیس عاریه داشته باشد. دندانهایش را میدیدند – که انگار میخواهند اسب بخرند – دهانش را بو میکردند که احیانا بوی بد ندهد. چیزی که ابدا به آن اعتنا نداشتند، خط و سواد و کمال دختر بود. چون خط و سواد را نه فقط لازم نمیدانستند، بلکه معتقد بودند دختر باسواد عاشقپیشه از آب درمیآید. در مقابل، به خانهداری دختر خیلی اهمیت میدادند. بعضی خواستگارهای پرمدعا یک دستمال سبزی پاکنکرده همراه خودشان میبردند و پیش دختر میگذاشتند تا سبزیها را پاک کند و از طرز سبزی پاک کردن او به میزان کدبانوگریاش پی میبرند.
بعد که مثلا شکل و شمایل دختر پسندشان میافتاد و از دستپخت و خانهداری او مطمئن میشدند، به خانه برمیگشتند و در حضور پسر و کسان او آنچه دیده بودند بازگو میکردند که قد و قواره دختر چهجوری است؛ سبزه است یا سفید؛ چشم و ابرویش چطور است؛ و از این حرفها… خلاصه یک تصویر خیالی برای پسر نقاشی میکردند. اگر پسر و کسان او این دختر را میپسندیدند، آن وقت نوبت خواستگاری مردانه میشد؛ به این ترتیب که پدر یا برادر یا یکی دو تا از اقوام مردانه پسر برای پدر و برادر دختر پیغام میدادند که میخواهیم خدمت برسیم.
اغلب خواستگارهای مردانه شبها حرکت میکردند. یک نفر جلودار به نام «فانوسکش» پیشاپیش راه میافتاد و آنها به دنبالش. این فانوسکش، که کلاه ماهوتی مشکی بدون لبهای به سر داشت یک فانوس بزرگ استوانهای کاغذی به طول یک متر جلوی کاروان خواستگاران حمل میکرد که داخل آن چند تا شمع رنگ به رنگ میسوخت و با این فانوس راه را روشن میکرد.
در مجلس مردانه، بستگان دختر با آب و تاب شروع میکردند به تعریف و تمجید عروس و او را تا عرش بالا میبردند؛ و اقوام پسر از میزان دارایی و کمالات داماد لاف میزدند. اگر ایرادی پیش نمیآمد، نوبت «بلهبُری» میرسید؛ یعنی کسان زنانه پسر به خانه دختر میآمدند و مشغول بلهبری میشدند که چی بیاریم؟ چقدر «مهر» کنیم؟ «شیربها» چقدر باشد؟
معمولا برای هر دختری باید هفت دست لباس نبریده، یک چادر، یک چاقچور، یک روبنده شیرازی، یک قلابه طلا، یک جفت کفش زردوزی بیاورند. مهر هم از پنجاه تومان تا پانصد تومان بود و کمتر زنی مهرش تا هزار تومان میرسید. علاوه بر رخت و لباس، باید مبلغی هم پول نقد به عنوان شیربها برای دختر ببرند. مبلغ این شیربها هم به اندازه مهر بالا و پایین میرفت. بعضی وقتها، پیش از عقد دختر را شال و انگشتری میکردند؛ یعنی یک طاقه شال و یک حلقه انگشتر الماس با زمرد برای دختر میآوردند و او را نامزد میکردند. در این مراسم مردها شرکت نداشتند. زنها شال و انگشتری را با یک کاسه نبات و چند کلهقند و یک خونچه شیرینی به خانه دختر میآوردند.
آن روزها رسم نبود که دختر را پیش از عقد و عروسی بزک کنند؛ فقط صورتش را میشستند، گیسهایش را میبافتند، او را روی صندلی مینشاندند – سایرین روی زمین مینشستند – و مادر یا خواهر بزرگتر داماد طاقه شال را باز میکرد و روی سر عروس میانداخت و انگشتر را دستش میکرد، نقل و سکه روی سر دختر میریختند. «داریه» و «دنبلک» میزدند و شیرینی میخوردند تا بعدها ساعت تعیین کنند و مراسم عقدکنان را انجام بدهند.
در دوران نامزدکنان، البته داماد حق نداشت از در خانه عروس رد بشود. بعضی دامادها که مثلا زرنگ بودند، پولی به دلالهها میدادند تا موقع کوچه رفتنِ نامزدشان آنها را خبر کنند تا لااقل از توی چارقد، قد و بالای عروس آینده را تماشا کنند. خانواده عروس هم که از این نقشه خبر داشتند، اصلا اجازه نمیدادند دختری که نامزد دارد کوچه برود؛ چه بسا اتفاق میافتاد که دختری چند ماه یا یک سال نامزد بود و پایش را از در خانه بیرون نمیگذاشت.
اما خانواده پسر وظیفه داشت که در ایام عید، مثل عید رمضان یا عید قربان یا عید غدیر برای دختر هل و گل بفرستند. این هل و گلها، که امروز آن را «کادو» میگویند، پارچه نبریده، یک تکه جواهر یا شیرینی و میوه بود. اما دسته گل و طبق گل و اینجور چیزها اصلا رسم نبود چون آن روزها دکان و مغازه گلفروشی وجود نداشت و کسی به گل اهمیت نمیداد.
اما هل و گل یا کادوی عید قربان اینطور بود که یک یا دو گوسفند را حنا میبستند و یک قواره پارچه به گردن گوسفند میبستند و به خانه نامزد میفرستادند. گاه هم از خانه عروس آینده یک قدح آش رشته و یا برگ مو برای خانه داماد میفرستادند.
دوران نامزدی خیلی طول نمیکشید. بالاخره، خانواده داماد خبر میداد که فلان روز ساعت سعد است و میخواهیم دختر را عقد کنیم.
منبع: خاطرات مونسالدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدینشاه، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران: زرین، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۳۶-۳۲.
۲۵۹
کد مطلب ۲۱۵۵۴۴۷
- خرید ارزان بلیط هواپیما از ۹۰۰ ایرلاین رزرو ارزان ۱.۵ میلیون هتل در سراسر دنیا خرید آنلاین بلیط قطار با بهترین قیمت انواع تورهای مسافرتی، برای هر نوع سلیقه اخذ ویزای آنلاین ۵۰ کشور در کوتاهترین زمان صدور فوری انواع بیمه مسافرتی داخلی و خارجی
-
آداب خواستگاری در دوران قاجار/ خواستگارها با دقت تمام دختر را وارسی میکردند!
-
خاطرات علم: فرح از شاه پرسیده بود؛ «شما بعضی روزها با علم بعدازظهرها کجا میروید؟»
-
خاطرات علم: فرح از شاه پرسیده بود؛ «شما بعضی روزها با علم بعدازظهرها کجا میروید؟»























